یاسر بختیاری که با نام هنری «یاس» (متولد ۳۰ خرداد ۱۳۶۱ در تهران) خواننده رپ فارسی است. و از چهرههای موفق موسیقی رپ فارسی به شمار میرود. مضمون بیشتر ترانههای یاس انتقاد و اعتراض به مشکلات و بحرانهای اجتماعی نظیر فقر، اعتیاد، بی کاری، جنگ، روسپیگری، خودکشی، طلاق و غیره است. یاس نخستین خوانندهٔ رپ فارسی است که از ایران برای پخش موسیقی خود مجوز گرفت. اولین ترانهٔ وی که به طور قانونی در ایران منتشر شد یادت نره نام داشت که را به همراه مجید غفوری، خواننده پاپ اجرا کرده بود.یاس کنسرتهایی در شهرهای مختلف آمریکا برگزار نمودهاست و تجربهٔ شرکت در نشستی موسیقیایی در راستای معرفی و توسعه رپ فارسی در دانشگاه میشیگان را نیز داشته است. یاس زمانی که ۱۶ ساله بود ابتدا با گوش دادن به موسیقی رپ کار خود را آغاز کرد و این زمانی بود که پدرش از سفرهای تجاری اش از آلمان برگشت و برای او آخرین سی دی توپاک را آورد. یاس که از ۱۸ سالگی به دنبال مرگ پدرش مجبور به پذیرش مسئولیت خانواده خود شد، با بدهیهایی که پدرش برجا گذاشته بود با مشکلات اقتصادی مواجه شد. در نتیجه تحصیلات دانشگاهی را ترک و شروع به کار کرد. در همین دوره یاس شروع به نوشتن شعرهایی کرد که بعداً به موسیقی تبدیل کرد. پس از زلزله بم در ایران، یاس ترانهای تحت عنوان «بَم» را خواند و منتشر کرد که آغاز حرفه خوانندگی او محسوب میشود.
وی در مورد درخواست برای مجوز از دولت ایران و ناکام ماندن برخی از ترانه هایش این چنین گفت:
« من در ترانه هایم نفرین نمی کنم و در راستای تایید مسائلی مانند سکس و تخلفات چیزی نمی خوانم. من می خواهم با افتخار در جلوی خانواده ام ترانه هایم را اجرا کنم. ترانه من معمولاً با گله و شکایات از جامعه آغاز میشود . اما پایان آن همیشه امید است . اهمیت این کار، الهام بخشیدن به نسل جدید است تا از بهترین قوه پتانسیل و نهفتهٔ خود بهره بگیرند . ما به این نیاز داریم»
به دنبال رسوایی انتشار فیلمهای جنسی ایرانی در سال ۱۳۸۵، یاس ترانه «سی دی را بشکن» را به همراه آمین منتشر نمود که درباره یک هنرپیشهٔ زن ایرانی بود که قربانی فیلمی جعلی شده بود. در آوازهای یاس، افرادی مورد انتقاد قرار گرفتند که در پخش کردن این فیلم جعلی و تهمت به آن بازیگر دخیل بودند و یاس از آنها میخواست که این کار شرم آور را متوقف کنند. این ترانه به گوش میلیون ها ایرانی رسید.
یاس کنسرتهایی در شهرهای مختلف آمریکا همانند لس آنجلس، واشینگتن، لاس وگاس، نیویورک، دیترویت و شیکاگو برگزار نمودهاست و همچنین به عنوان نمایندهای از موسیقی رپ فارسی تجربه اجرا و شرکت در نشستهای موسیقیایی در راستای معرفی و توسعه رپ فارسی در بسیاری از دانشگاههای بزرگ آمریکا از جمله دانشگاه میشیگان و دانشگاه نیویورک را داشتهاست. همچنین از یاس جهت شرکت در کنفرانسی تحت عنوان «جامعه آسیا» دعوت شد و وی چند ترانه را در این کنفرانس که در منهتن در جریان بود، اجرا نمود. او همچنین اجراهایی در دبی و لندن داشته است.
یاس همچنین در اردیبهشت ۱۳۸۷ از سخنرانان و میهمانان بخش ویژه همایش ملی آسیب شناسی مسائل جوانان در دانشگاه شیراز بود. در این همایش مباحثی پیرامون رپ و آسیبهای رپ جهانی مطرح شد، و یاس در سخنانی گفت «روایت وی از رپ فارسی نه تنها یکی از آسیب های اجتماعی نیست بلکه با کمی دقت و بلند نظری میتواند به عنوان یه سبک از موسیقی در ایران بسیار مفید باشد.»
اس در آخرین فیلم بلند برنا کازرانی بنام «رعد یک داستان زنانه» به ایفای نقش پرداختهاست و خوانندگی رپ تیتراژ پایانی فیلم را نیز بر عهده داشتهاست. او به عنوان نمایندهای از خوانندگان رپ فارسی در فیلم مستند «Rock On» حاضر شد. این فیلم مستند که به صورت تخصصی به موسیقی راک در ایران میپردازد، به تهیه کنندگی شهیار کبیری ساخته شدهاست.
با توام ای خدای مهربانم!
تویی که حرفهایم را می خوانی ،می فهمی
و عشق را در قلبم فرو نشاندی
به من بگو!
دلتنگیت را در کجای دل زمین دفن کنم
تا اینگونه پریشان حال دیدنت نباشم
طوفان غم را چگونه از دریای دلم دور سازم
تا به ساحل آرامشت برسمنمیدانم!
دلم از جدایی بیزار است و طاقتی برایم نمانده ،
سکوتم از هر فریادی سهمگین تر شده
و عشق تو در رگهایم
نسبت به دیروز جاری تر...
دلم نمیخواهد دیگر به انتظار بنشینم عشق را زنده نگه می دارم ،
و فاصله ها را برای دیدنت در هم می شکنم ،
ندیدن هایت را آویزه گوش زمان می کنم ،
تا به او بفهمانم
که روزگار همیشه اینطور نمی ماند
و آسمان نگاهم
برای باری دیگر ابری نمی شود
چرا که لحظه دیدارت نزدیک خواهد بود
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگی ها و نبودن هایت می شد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو می رساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
می دانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم... می دانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب می شود
می دانم که نمی دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت ...
انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما
قدرت و صلابت یه مرد در پهن بودن شونه هاش نیست
بلکه در این هست که چقدر میتونی به اون تکیه کنی و اون میتونه تو رو حمایت کنه
قدرت و صلابت یه مرد این نیست که چقدر بتونه صداش رو بلند کنه
بلکه در اینه که چه جملات ملایمی رو میتونه تو گوشات زمزمه کنه
زیبایی یه زن به لباسهایی که پوشیده... ژستی که گرفته
و یا مدل مویی که واسه خودش ساخته نیست
زیبایی یه زن باید از چشماش دیده بشه
به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه. تنهایی تک واژه سنگینی است
یک واژه است ولی عمق یک زندگیست
سالها گذشت وتنهایی سلطان دلم شد
سلطان دل غریب وحسرت کشم شد
ای آشنا ، عالم تنهایی چه خوش است
هرچه باشد از گدایی عشق خوشتر است...
خدایا شاید من بد باشم ولی:
وقتی موسی اومد مناجات کرد گفت بارون نمیاد ندا رسید موسی یه نفر بین شما خیلی سیاه و آلوده است بگو پاشه بره من رحمتم و نازل کنم... موسی اومد گفت خدای من میگه به خاطر یه نفر رحمت من نازل نمی شه، پاشه بره... تا این حرف و گفت گنه کاره سرش و آورد پایین، دلش لرزید، گفت خدا... یه عمر آبرو داری کردی حالا می خوای من و رسوا کنی؟! گفت خدایا همین یه دفعه ارو هم آبرو داری کن! تا این حرف و زد بارون شروع کرد به باریدن... مردم تعجب کردن! گفتن موسی کسی بلند نشد بره! ندا رسید موسی ما با بنده امون آشتی کردیم! یه لحظه! سوال کرد موسی: خدایا میشه به من بگی این بنده کی بود؟! ندا رسید موسی وقتی گنه کار بود آبروش و نبردم، حالا که با ما رفیق شده آبروش و ببرم؟ پی نوشت: پس تو اینقدر مهربونی که با یه لحظه پشیمونی یه بنده گنه کارت باهاش رفیق میشی! من الان پشیمون از همه گذشته ام... آشتی؟!
یكی می پرسد : اندوه تو از چیست ؟
سبب ساز سكوت مبهمت كیست ؟
برایش صادقانه می نویسم: برای آنكه باید باشد و نیست... ✔ آهــــاے آدم هــــا (!)
مـــــرا ڪہ هـیـچ مـقـصـدے بـه نـامـم
و هـیـچ چـشـمـے در انـتـظـارم نـیـسـت را
بـبـخـشـیـد /.
ڪہ بـا بـودنـم تـرافـیـڪ ڪـــرده ام ×
تو بشو ساحل قلبم
من می شم ماهی مرده
تا بگن به عشق ساحل، لب دریا جون سپرده....هرلحظه بهانه ی تو را میگیرم، هر ثانیه با نبودنت درگیرم،
حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی، من یک طرفه برای تو میمیرم ننال برگ عزیز! که تو محکوم به بادی . . .
ومن محکوم به تنهایی . . . وپاییز پایان مشترک ماست!!!
یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است
این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است
دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت
گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است
عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم
عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد
عابری این تابلو را دورمیدان دیده است
یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است
چشمکش را هیز چشمی خیره سر دزدیده است
می روم از شهر این دل سنگهای کور دل
یک نفر بر ریش ما دلریشها خندیده است
عاشق تو بودن برام افتخاره
اگه تو نباشی دلم بی قراره
دلم بی قراره واسه با تو بودن
می خوام که دستات و بگیرم دوباره
ستاره ی من شو تو شبای سردم
نیستی که ببینی چقدر پر دردم
کجایی عزیزم دنبالت بگردم بی تو تک و تنهام چاره ای ندارم
از غم نبودت همیشه بیمارم
تو خاطراتم باش تو من و باور کن
حیف که دیگه نیستی
اینجا با من سر کن
زین پس تنها ادامه می دهم،در زیر باران....
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم و کناری می اندازمش
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم....!
باران نبار من نه چتر دارم نه یار...!
با تو هوس عاشقی كردم
معنی عشق و تجربه كردم
بی تو برای تو گریه كردم
من قلبم و به تو هدیه كردم نمیدانی
چطور گیج می شوم
وقتی هرچه می گردم
معنی نگاهت را
در هیچ فرهنگ لغتی
پیدا نمی کنم... !
نوشتن یه سعادت هست! و من خوشحالم که این سعادت این بار در قالب یه داستان کوتاه به من رو کرده. داستانی که می خونید دست نوشته خودم هست. آره می دونم شاید خیلی مشکل داشته باشه ولی خوب چه می شه کرد! به بزرگی خودتون ببخشید. تشکر می کنم از فرزانه و رومینا که با نظراتشون راهنمایی کردن من رو. این داستان کوتاه در قسمت دست نوشته های خودم قرار گرفته. منتظر نظراتتون هستم. بسم الله....در اتاق مطب و بست و کشون کشون اومد بیرون از ساختمون... خنکی هوا رو با اولین باد سرد پاییزی که بهش خورد حس کرد. باز همون حسی که دوست نداشت بهش دست داده بود. دوست نداشت به خاطر این تقدیری که داره غصه بخوره اما می خورد. پیش خودش فکر می کرد واقعا ناراحتی نداره ولی اینی که میاد سراغش و مجبورش می کنه نخنده یه یادگیری غلط هست مثل تموم یادگیری های غلط دیگه زندگیش...
به اولین نیمکت کنار خیابون که رسید نشست. اون عاشق این خیابون بود، چون تو بهتری نقطه شهر بود و هواش حرف نداشت. دو طرف خیابون کنار پیاده رو درخت های قدیمی بودن که کنارشون هم یه جوی آب بزرگ رد می شد. گرچه این چند سال اخیر کمتر توش آب رد می شد ولی هنوز هم پیش میومد که تن جوی آب خیس بشه... مث چشم های بارون که هر شب خیس بودن. پاییز با برگریزونش زیبایی پیاده رو رو چند برابر کرده بود.نوشتن یه سعادت هست! و من خوشحالم که این سعادت این بار در قالب یه داستان کوتاه به من رو کرده. داستانی که می خونید دست نوشته خودم هست. آره می دونم شاید خیلی مشکل داشته باشه ولی خوب چه می شه کرد! به بزرگی خودتون ببخشید. تشکر می کنم از فرزانه و رومینا که با نظراتشون راهنمایی کردن من رو. این داستان کوتاه در قسمت دست نوشته های خودم قرار گرفته. منتظر نظراتتون هستم. بسم الله....در اتاق مطب و بست و کشون کشون اومد بیرون از ساختمون... خنکی هوا رو با اولین باد سرد پاییزی که بهش خورد حس کرد. باز همون حسی که دوست نداشت بهش دست داده بود. دوست نداشت به خاطر این تقدیری که داره غصه بخوره اما می خورد. پیش خودش فکر می کرد واقعا ناراحتی نداره ولی اینی که میاد سراغش و مجبورش می کنه نخنده یه یادگیری غلط هست مثل تموم یادگیری های غلط دیگه زندگیش...
به اولین نیمکت کنار خیابون که رسید نشست. اون عاشق این خیابون بود، چون تو بهتری نقطه شهر بود و هواش حرف نداشت. دو طرف خیابون کنار پیاده رو درخت های قدیمی بودن که کنارشون هم یه جوی آب بزرگ رد می شد. گرچه این چند سال اخیر کمتر توش آب رد می شد ولی هنوز هم پیش میومد که تن جوی آب خیس بشه... مث چشم های بارون که هر شب خیس بودن. پاییز با برگریزونش زیبایی پیاده رو رو چند برابر کرده بود.
با اصرار از شوهرش میخواهد که طلاقش دهد. شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم. از زن اصرار و از شوهر انکار. در نهایت شوهر با سرسختی زیاد میپذیرد، به شرط و شروط ها. زن مشتاقانه انتظار میکشد شرح شروط را. تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را میباید ببخشی. زن با کمال میل میپذیرد. در دفترخانه مرد رو به زن کرده و میگوید حال که جدا شدیم . لیکن تنها به یک سوالم جواب بده. زن میپذیرد. “چه چیز باعث شد اصرار بر جدائی داشته باشی و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی. زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد :طاقت شنیدن داری؟ مرد با آرامی گفت :آری. زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی اشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود.از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او، تا زندگی واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست. زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت .وقتی به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد. نامهای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد. خطّ همسر سابقش بود.نوشته بود: ” فکر میکردم احمق باشی ولی نه اینقدر. نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت .منتظر بود که تلفنش زنگ زد. برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.شمارهٔ همسر جدیدش بود. تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی. پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد. صدا، صدای همسر سابقش بود که میگفت : باور نکردی؟، گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی.این روزها می توان با ۱ میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شرّ زنان احمق با مهریههای سنگینشان نجات یابند !
ليلي و مجنون اين داستان ( ليلي و مجنون ) مظامي درباب ماجراي عشق ليلي و مجنون است . عشقي ناكام ، آميخته با عفت كه تمام آن در محنت و فراق و جدايي و پريشاني ميگذرد و سرانجام هم با مرگ و اندوه پايان ميگيرد .
داستان ليلي و مجنون
نکته :سلام بچه ها میدونم همتون داستان شیرین و خسرو را گوش دادید ولی همیشه شخصا برای من تازگی داشته شما هم بخونید پشیمون نمیشید!!!!!!
خسرو و شیرین دومین منظومه نظامی و معروفترین اثر و به عقیده گروهی از سخنسنجان شاهکار اوست. در حقیقت نیز، نظامی با سرودن این دومین کتاب (پس از مخزن الاسرار) راه خود را باز مییابد و طریقی تازه در سخنوری و بزم آرایی پیش میگیرد. این منظومه شش هزار و چند صد بیتی دارای بسیاری قطعات است که بی هیچ شبهه از آثار جاویدان زبان پارسی است و همانهاست که موجب شده است گروهی انبوه از شاعران به تقلیــد از آن روی آورند، گو این که هیچ یک از آنان، جز یکی دو تن، حتی به حریم نظامی نیز نزدیک نشده اند و کار آن یکی دو تن نیز در برابر شهرت و عظمت اثر نظامی رنگ باخته است.
فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است
چشمانم غرق در اشکهایم شده
دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…
انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم
این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….
دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…
تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی
گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده
تو را گم کرده ام (متن عاشقانه به همراه دکلمه)
تو را گم کرده ام
انگار نیستی،نه صدایی از تو است و نه نگاهی
پس بگو چرا نمیکنی از من یادی
من برایت شده ام لحظه ای،گهگاهی
فکر نمیکنم از دوری ام آرامی
در حسرت منی و پریشانی
تو را گم کرده ام و در جستجوی توام ،تا تو را دوباره به قلبم برسانم ،
قلبم نفس میخواهد،باید قلبم را تا لحظه ی پیدا کردنت بی نفس بکشانم.
آنقدر دلم برایت پرپر زد که بی بال شد،
آنقدر گشتم و گشتم اینجا و آنجا که اینک خودم را نیز گم کرده ام.
بشنو صدایم را ،این آخرین نوای کسی است که بی تو بی صداست
ببین حالم را،این آخرین نفسهای کسی است که بی تو بی هواست
تو را گم کرده ام و تنهایی را پیدا،ای غم تو دیگر به سراغم نیا
نیستی و خیالت با من است،از خیال تو یادت در قلب من است،
از یادت ،دلتنگی به جا مانده و انتظار،بیش از این مرا بیقرار نگذار.
تو را گم کرده ام و آغوش سردم در حسرت گرمای وجودت مانده،
قلب عاشقم این قصه نیمه تمام را تا آخرش خوانده،
این خاطره هاست که در خاطر پریشانم به جا مانده.
میخواهمت ای جواهر گمشده ام،
اگر بودی و میدیدی حالم را ،میفهمی که چرا دیوانه شده ام.
فاصله ی من و تو ، دورتر از آسمان و دریا است ،
من میبارم و تو فکرت پیش ساحل است هنوز هم باور نداری که قلبم عاشق است.
تو را گم کرده ام و پیدایت میکنم،اگر تو را دیدم به اندازه تمام عمرم نگاهت میکنم
نویسنده :» مهدی لقمانی
دانلود دکلمه تو را گم کرده ام ( کلیک کنید )
تنهابرای تو وبرای قلب مهربان تومی نویسم که اولین عشق بی انتهای
من هستی.ای بهانه زندگی ام و ای کلمه ی عشق ومحبت.
چشمانت یاداورزیباترین هدیه الهی به من است عزیزم
تولایق زیباترین جملات هستی
اما افسوس جمله ای دروصف تونیافتم
خیلی دوست داررررررررررممممممممممم.....
میگن بهارقشنگه ولی توقشنگ ترازبهاری...
میگن که تابستون گرمه ولی عشقت گرمترازتابستونه...
میگن که پاییزپرازصفاست ولی صفای دلت بیشترازپاییزه...
میگن زمستون سرده ولی نگاهت به من گرمی میبخشه...
فکرش بکنین یه اگه سلنا با حجاب بود چی میشد این شکلی میشد؟؟؟ البته این عکس ساختگی
بادلی شکسته توی کوچه های بی عبور که انگارکوه غصه رو روی دلم گذاشته وحتی خنده رولبم هم ازلبم گرفته نمیدونم چرا نمی تونم گریه کنم اما توی شبهای سردزیرستاره های اسمون بااحترام به عشق باز در انتظارت میسوزم ومیسازم که عاشقانه سرسپرده ات باشم وباز از ته دل بگویم دوستت دارم.....
یه روزعشق وحسادت ودیوونگی باهم قایم موشک بازی میکردن بعدفضولی حسادت روپیداکردحسادت از روی حسودیش به دیوونگی میگه عشق پشت گل سرخ قایم شده
دیوونگی خاری رو برمیداره وبه طرفه عشق پرتاب میکنه
وعشق برای همیشه کورمیشه
دیوونگی قول میده تااخرعمرش پیش عشق بمونه وتنهاش نزاره وقول میده جای چشم های عشق باشه برای همینه هرکی عاشق میشه دیونست
عشقه من دیوونتم........
مجموعه جملات و متن های بسیار زیبا درباره فراموشی
ورود به آرشیو اس ام اس فراموشی
ما بخار شیشه ایم ؛ نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !
.
.
.
خاطره تنها مدرکی است که فراموشی را محکوم می کند ، پس بمان در خاطرم !
.
.
.
تنها یک برگ مانده بود …
درخت گفت : منتظرت میمانم !
برگ گفت : تا بهار خداحافظ !
بهار شد ولی درخت میان آن همه برگ دوستش را فراموش کرده بود …
.
.
.
تا عشق تو آمد در قلبم ، تو رفتی
تا آمدم بگویم نرو ، رفته بودی
تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم …
.
سایر اس ام اس های بسیار زیبا در ادامه مطلب
طنزنوشته ی خواندنی در رابطه با تفاوت زمین خوردن دخترا و پسرا
ورود به آرشیو مطالب طنز
پسر در حال دویدن…
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟
خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو!
(شپلخخخخخ “صدای پس گردنی”)
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
.
.
.
دختر در حال راه رفتن…
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!
منبع:http://3ali3.com
متن احساسی و زیبا به نام عشق در قلب ما به همرا دکلمه
ورود به آرشیو متون عاشقانه
هر شب مرا با خود میبری
میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی
هرشب مرا به اوج میبری
میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود
ما یکی شده ایم با هم
همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من…
همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،
یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست….
دنیای زیبایی که درون آنم
ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!
.
متن کامل به همراه دانلود دکلمه در ادامه مطلب
.: Weblog Themes By Pichak :.