تاريخ : یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, | 22:45 | نویسنده : MILAD

 


هی هی هی
تو که داری میری تنهام می ذاری
نگو از درد دلم خبر نداری
تو که یه روز گفتی برات می میرم
حالا امروز می بینم دوسم نداری

هی هی هی
منو باش به عشقت گفتم آسمونی
می گفتم معنی احساسو می دونی
ترانه پشت ترانه گریه کردم
تو دلیل گریه هام بلای جونی

 

 

 

هی هی هی
از همه دنیا برام یه حسی مونده
حسی که قلب منو زده سوزونده
بیا بردار و ببر خاطره هاتو
روی قلب من نذار تو جای پاتو

هی هی هی
تو که داری میری تنهام می ذاری
نگو از درد دلم خبر نداری
تو ازم ساده گذشتی خیلی آسون
منو تنها جا گذاشتی زیر بارون



تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 17:47 | نویسنده : MILAD

 دکلمه شنیدنی فحش عاشقانه با صدای کامیار شکیبایی

0961Fohsh Asheghane دکلمه شنیدنی فحش عاشقانه با صدای کامیار شکیبایی

تا نیست فکر می کنی هر طور شده باید تو هم داشته باشیش
پشت لبت که سبز شد پیچک خوره روح و روانت هم شروع می کنه به سبز شدن!
دختر عمو؛ دختر خاله؛ دختر همسایه؛ دخترکان راه مدرسه…

آخ جون عاشقیت!
کانالهای شنوایی گوشهات کم کم بسته میشن!
بینایت رو نور خیره کننده اش ازت میگیره!
حالا بستگی داره طرف ماه باشه یا خورشید!
تا میای ازش حرف بزنی زبونت بند می آد!
تبدیل میشی به یه ضرب المثل قدیمی
"عاشق لال است و کور است و کر"

اونی که این ارا جیف رو الان داره می نویسه
و حتی همه اونایی که واسه بار اول موضوع زنگ انشای
زندگی بی سرو ته و بی درو پیکرشون نامه های عاشقانه بود؛
دندون عقلشون رو به زور کلبتین دال دوست داشتن از جا می کنند و
می چسبونن پای امضای نامه هاشون و در آن واحد تبدیل میشن به یه سه نقطه خل !
که از اینگونه خل مشنگ بازیا چه لذتی داره برای خودش در لحظه!

 

 

خماری نبودنش صد برابر از هروئین بدتره!
مستی یه لبخند کوچولوش از شراب هزار ساله مونده از عهد حافظ بیشتره
تلخی زخم زبونهای عاشقانه اش از قهوه عهد قجر تلخ تره !
و درد جداییش از هر درد بی درمونی شدیدتر!
نه با معادلات فیزیکی میتونی راست و ریستش کنی نه با شیمی درمونی !
اونوخته که از بهت وحیرت مثه خر تو گل وا می مونی!
یه شبه پیرت میکنه! شاعرت میکنه!

دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست…
و تو یادت رفته که از سر ناچاری دچار شدی!
آره واسه پر کردن سوراخ سنبه های روح وروانت
بهش هم اگه برسی، یهو به خودت می آی، به خودش می آد
می بینین اُی دل غافل اینکه اونی نیست که من می دیدم
اینکه اونی نیست که من می خواستم
و عشق می شود زیباترین توهم آدمی!

بعد تو راه گلوت
تو راه گلوش گیر میکنه
قد یه سیب زمینی پشندی
غصه عالم و آدم تو حلقوم دلت باد میکنه!

نه میتونی قورتش بدی، نه میتونه قورتش بده، نه میشه تف کرد!
مگه اینکه انگشت عقلت رو بکنی تو حلقوم دلت و لحظه به لحظه توهم های عاشقانه ات رو
اون همه درد و رنج شاعرانه ات رو
با لخته های قلنبه خون و چرک و کثافت استفراغ کنی
استفراغت کنه!
رو دامن سفید کاغذ
که الان تنها مونست شده قلم و کاغذ

کاش قلم پام میشکست و بهش شماره نمیدادم!
بلا روزگاریه عاشقیت !
حالم خوب نیست… داداشی منو شبونه می بری امامزاده داوود؟
خلاصه اینکه گرفتارش که بشی دیگه کارت تمومه!
ومن گرفتار توام
لاکرداربی دین و ایمونِ هرچی فحش عاشقانه است!
میفهمی؟ شیرفهم شد؟

دانلود دکلمه فحش عاشقانه با صدای کامیار شکیبایی

فرمت Mp3        حجم تقریبی ۴٫۵ مگابایت                کیفیت ۱۲۸

——————————————————————————————-

پی نوشت:  صدای آقای کامیار شکیبایی خیلی صدای خوبی هست و به دل می شینه! اما دوست دارم اگر یه روزی اومد اینجا و این نوشته ارو خوند، از طرف خودم که برادر کوچیکترش هستم یه چیزی رو بشنوه و بهش گوش کنه، اونم اینکه به کار بردن کلمات رکیک توی شعر ها… همچین کار دلچسبی نیست! هنر خاصی نیست!  نه تنها واسه یه کلمه تو این شعر بلکه شعر های دیگه ات رو هم خوندم….   امیدوارم بتونی کلمات زیبا تری جایگزینشون کنی.



تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 17:45 | نویسنده : MILAD

 به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

0964Ghalb Sahel به من گفتی که دل دريا کن ای دوست

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست،همه دریاها از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت، مکش دریا به خون، پروا کن ای دوست
مکش دریا به خون، پروا کن ای دوست

کنار چشمه ای  بودیم در خواب، تو با جامی ربودی مار از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا، تو نیلوفر شدی، من اشک مهتاب
تو نیلوفر شدی، من اشک مهتاب

 

تن بیشه پر از مهتابه امشب، پلنگ کوه ها  در خوابه امشب
به عاشقی دلی سامون گرفته، دل من در تنم بی تابه امشب
دل من در تنم بی تابه امشب

 



تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 17:44 | نویسنده : MILAD

 دلت که می لرزید، من با چشام دیدم…

0965Barf دلت که می لرزید، من با چشام دیدم...

دلت که می لرزید من با  چشام دیدم
تو زل تابستون چقدر زمستونه
هوا گرفته نبود دلم گرفت اون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه … هنوز بارونه


قطار رد شدو رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار میمونه
تو برف بارونی قطار قلب منه
قلب شکسته من تو برف مدفونه
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبو مهمونه

 

 

بگو شب  بخوابه من بیدارم
من  شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم

یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون توکوچه برف نشست

مسافرا شعرن تو برف و بارونی
قطار قلب منه چشم تو پنجره هاش
پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش

دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش

بگو شب  بخوابه من بیدارم
من  شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم



تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, | 17:42 | نویسنده : MILAD

0963Hefazat محافظت از کودکان تا چه حد؟ درست یا نادرست!

اینم یکی از اون کاریکاتور هایی هست که با جواب های شما تحلیل میشه!

مثل عکس گشت ارشاد!

 

 

 

پی نوشت: هیچی… نظر شما!



تاريخ : جمعه 7 مهر 1391برچسب:, | 1:36 | نویسنده : MILAD

 0953Ghalb اینم آخر و عاقبت ... عشق و علاقه!

 

 



تاريخ : جمعه 7 مهر 1391برچسب:, | 1:35 | نویسنده : MILAD

 خوشبختی همین در کنار هم بودن‌ هاست

0954Tanhae خوشبختی همین در کنار هم بودن‌ هاست

خوشبختی همین در کنار هم بودن‌ هاست
همین دوست داشتن‌ هاست
درآغوش گرفتن ‌هاست
خوشبختی همین لحظه ‌های ماست،
همین ثانیه‌هایی‌ ست که در شتاب زندگی گمشان کرده‌ایم!!
ثانیه ها را دریابیم …

 

 

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد
 به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد
و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است.



تاريخ : چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, | 16:57 | نویسنده : MILAD

0952Cd Forosh داستان کوتاه و عاشقانه ی دخترک سی دی فروش

 

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار می کرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد…

 

 

 

دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… می دونی چرا گریه می کرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی می گذاشت و به پسرک می داد!

 

پی نوشت: می دونم ۹۰ درصد شما این داستان و خونده بودید قبلا! اما چیزای زیبارو باید باز تعریف کرد.

 



  • عجله
  • قالب بلاگفا
  • در بی نهایت