هی هی هی
تو که داری میری تنهام می ذاری
نگو از درد دلم خبر نداری
تو که یه روز گفتی برات می میرم
حالا امروز می بینم دوسم نداری
هی هی هی
منو باش به عشقت گفتم آسمونی
می گفتم معنی احساسو می دونی
ترانه پشت ترانه گریه کردم
تو دلیل گریه هام بلای جونی
هی هی هی
از همه دنیا برام یه حسی مونده
حسی که قلب منو زده سوزونده
بیا بردار و ببر خاطره هاتو
روی قلب من نذار تو جای پاتو
هی هی هی
تو که داری میری تنهام می ذاری
نگو از درد دلم خبر نداری
تو ازم ساده گذشتی خیلی آسون
منو تنها جا گذاشتی زیر بارون
دکلمه شنیدنی فحش عاشقانه با صدای کامیار شکیبایی
تا نیست فکر می کنی هر طور شده باید تو هم داشته باشیش
پشت لبت که سبز شد پیچک خوره روح و روانت هم شروع می کنه به سبز شدن!
دختر عمو؛ دختر خاله؛ دختر همسایه؛ دخترکان راه مدرسه…
آخ جون عاشقیت!
کانالهای شنوایی گوشهات کم کم بسته میشن!
بینایت رو نور خیره کننده اش ازت میگیره!
حالا بستگی داره طرف ماه باشه یا خورشید!
تا میای ازش حرف بزنی زبونت بند می آد!
تبدیل میشی به یه ضرب المثل قدیمی
"عاشق لال است و کور است و کر"
اونی که این ارا جیف رو الان داره می نویسه
و حتی همه اونایی که واسه بار اول موضوع زنگ انشای
زندگی بی سرو ته و بی درو پیکرشون نامه های عاشقانه بود؛
دندون عقلشون رو به زور کلبتین دال دوست داشتن از جا می کنند و
می چسبونن پای امضای نامه هاشون و در آن واحد تبدیل میشن به یه سه نقطه خل !
که از اینگونه خل مشنگ بازیا چه لذتی داره برای خودش در لحظه!
خماری نبودنش صد برابر از هروئین بدتره!
مستی یه لبخند کوچولوش از شراب هزار ساله مونده از عهد حافظ بیشتره
تلخی زخم زبونهای عاشقانه اش از قهوه عهد قجر تلخ تره !
و درد جداییش از هر درد بی درمونی شدیدتر!
نه با معادلات فیزیکی میتونی راست و ریستش کنی نه با شیمی درمونی !
اونوخته که از بهت وحیرت مثه خر تو گل وا می مونی!
یه شبه پیرت میکنه! شاعرت میکنه!
دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست…
و تو یادت رفته که از سر ناچاری دچار شدی!
آره واسه پر کردن سوراخ سنبه های روح وروانت
بهش هم اگه برسی، یهو به خودت می آی، به خودش می آد
می بینین اُی دل غافل اینکه اونی نیست که من می دیدم
اینکه اونی نیست که من می خواستم
و عشق می شود زیباترین توهم آدمی!
بعد تو راه گلوت
تو راه گلوش گیر میکنه
قد یه سیب زمینی پشندی
غصه عالم و آدم تو حلقوم دلت باد میکنه!
نه میتونی قورتش بدی، نه میتونه قورتش بده، نه میشه تف کرد!
مگه اینکه انگشت عقلت رو بکنی تو حلقوم دلت و لحظه به لحظه توهم های عاشقانه ات رو
اون همه درد و رنج شاعرانه ات رو
با لخته های قلنبه خون و چرک و کثافت استفراغ کنی
استفراغت کنه!
رو دامن سفید کاغذ
که الان تنها مونست شده قلم و کاغذ
کاش قلم پام میشکست و بهش شماره نمیدادم!
بلا روزگاریه عاشقیت !
حالم خوب نیست… داداشی منو شبونه می بری امامزاده داوود؟
خلاصه اینکه گرفتارش که بشی دیگه کارت تمومه!
ومن گرفتار توام
لاکرداربی دین و ایمونِ هرچی فحش عاشقانه است!
میفهمی؟ شیرفهم شد؟
دانلود دکلمه فحش عاشقانه با صدای کامیار شکیبایی
فرمت Mp3 حجم تقریبی ۴٫۵ مگابایت کیفیت ۱۲۸
——————————————————————————————-
پی نوشت: صدای آقای کامیار شکیبایی خیلی صدای خوبی هست و به دل می شینه! اما دوست دارم اگر یه روزی اومد اینجا و این نوشته ارو خوند، از طرف خودم که برادر کوچیکترش هستم یه چیزی رو بشنوه و بهش گوش کنه، اونم اینکه به کار بردن کلمات رکیک توی شعر ها… همچین کار دلچسبی نیست! هنر خاصی نیست! نه تنها واسه یه کلمه تو این شعر بلکه شعر های دیگه ات رو هم خوندم…. امیدوارم بتونی کلمات زیبا تری جایگزینشون کنی.
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست،همه دریاها از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت، مکش دریا به خون، پروا کن ای دوست
مکش دریا به خون، پروا کن ای دوست
کنار چشمه ای بودیم در خواب، تو با جامی ربودی مار از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا، تو نیلوفر شدی، من اشک مهتاب
تو نیلوفر شدی، من اشک مهتاب
تن بیشه پر از مهتابه امشب، پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به عاشقی دلی سامون گرفته، دل من در تنم بی تابه امشب
دل من در تنم بی تابه امشب
دلت که می لرزید، من با چشام دیدم…
دلت که می لرزید من با چشام دیدم
تو زل تابستون چقدر زمستونه
هوا گرفته نبود دلم گرفت اون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه … هنوز بارونه
قطار رد شدو رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار میمونه
تو برف بارونی قطار قلب منه
قلب شکسته من تو برف مدفونه
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبو مهمونه
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون توکوچه برف نشست
مسافرا شعرن تو برف و بارونی
قطار قلب منه چشم تو پنجره هاش
پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش
دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
اینم یکی از اون کاریکاتور هایی هست که با جواب های شما تحلیل میشه!
مثل عکس گشت ارشاد!
پی نوشت: هیچی… نظر شما!
خوشبختی همین در کنار هم بودن هاست
خوشبختی همین در کنار هم بودن هاست
همین دوست داشتن هاست
درآغوش گرفتن هاست
خوشبختی همین لحظه های ماست،
همین ثانیههایی ست که در شتاب زندگی گمشان کردهایم!!
ثانیه ها را دریابیم …
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد
به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد
و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است.
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار می کرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد…
دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… می دونی چرا گریه می کرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی می گذاشت و به پسرک می داد!
پی نوشت: می دونم ۹۰ درصد شما این داستان و خونده بودید قبلا! اما چیزای زیبارو باید باز تعریف کرد.
.: Weblog Themes By Pichak :.